طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
پیوندها |
بهار ی که همیشه به دنبال آن بودی؟
جمعه 90/5/28 :: 12:22 صبح :: نویسنده : بهار
امید
شخصی را به جهنم می بردند در راه برمی گشت وبه عقب خیره می شد .ناگهان خدا فرمود :اورا به بهشت ببرید . فرشتگان پرسیدند :چرا ؟؟؟ پروردگارفرمود :اوچند باربه عقب نگاه کرد ..........اوامید به بخشش داشت
عشق
امیری به شاهزاده گفت :من عاشق توام. شاهزاده گفت:زیباترازمن خواهرم است که درپشت سرتوایستاده .امیربرگشت ودید هیچ کس نیست . شاهزاده گفت :عاشق نیستی !!!!!!!!!!!!!! عاشق به غیر نظر نمی کند.
زیبایی
دخترک طبق معمول هرروز جلوی کفش فروشی ایستاد وبه کفش های قرمز رنگ باحسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد ویاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هرروز بتوانی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز را برایت می خرم. دخترک به کفش هانگاه کرد وباخود گفت :یعنی من باید دعاکنم که هرروز دست وپا یاصورت 100نفرزخم بشود تا....وبعد شانه هایش رابالا انداخت وراه افتاد وگفت:نه....خدانکند............اصلاکفش نمی خواهم.
فردااگه مهدی بیاد آسمون شهرمونو ستاره بارون میکنه!.....
آیامولای من در بهاری ترین روز جهان من هستم روزی که تو باقدم هایت همه جا راگل باران میکنی ................
موضوع مطلب : چهارشنبه 90/5/26 :: 12:50 صبح :: نویسنده : بهار
حقیقت آنکه خدا وضع قومی را دگرگون نمی سازد تاآن قوم آنچه راکه دردرون خود دارند دگرگون سازند.سوره رعد آیه 11
ازترازوکم کنی من کم کنم تاتوبامن روشنی من روشنم
ما آدم ها این جمله رو خیلی شنیدیم حتی بیشتراوقات یه کوچولو به عمق معناش فکرکردیم ولی تادوروز نشده یادمون میره که این آیه یعنی چی؟ اصلا چی گفته بود؟ مصداقش چی بود ؟؟؟برا چی بود؟؟ بابا بی خیال !!!!!!! اما این آیه واسه منو تو نازل شده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! واسه منی که هرروز دارم خودم رواز عرش بهاری به فرش می آرم یادم رفته چی بودم حالا چی هستم ومیخوام جی باشم یادم رفته که واسه چی تواین کره خاکی نفس میکشم باید چی کار کنم وحتی یادم رفته زمانم خیلی کم ولی باز میگم حالا هستم نمیدونم تاکی میخوام به خودم بگم حالا........... از همه بدتر اینکه یادم رفته خدا یی دارم اون عاشقانه دوستم داره هیچ وقت تنهام نمی زاره همیشه به یادم از دستم خسته نمی شه از اشتباهاتم بدون چون وچرا می گذره واسه حرفام همیشه وقت داره همیشه بهم میگه مواظبتم وقتی هم اشتباهی میکنم با یه لبخند جوابمو میده اما من چی یه روز قهر میکنم یه روز گله دارم ازش یه روز میگم دوستم نداری یه روز میگم دوست دارم خودم باشم و و و و و و......................... باتمام این حرفا باز هم میگه ای بنده ام عاشقانه دوستت دارم !!!!!!!!!!!!!!! خداجون دلم گرفته اشکام دارن سنگینی میکنن اما نمیدونم چرا متولد نمیشن ؟؟؟!!!! زبونم نای حرف زدن نداره بهم قدرتی بده تابالمس این کلیدها حرف دلم رو روی این کاغذ اینترنتی بیارم خداجون توچقدر خوبی واسه حرف زدن باتو هیچ واسطه ای وهیچ چیزی لازم نیست جز یه دل کوچیک که اونم تو بهم هدیه دادی خداجون نمیدونم تا یک ثانیه دیگه فرصت دارم یانه ولی دلم بد جور بارونی شده به اشکام التماس میکنم گونه هامو سیراب کنند اما نمیدونم اشکال کار کجاست اشکام باهام قهرکردند ودلم داره سنگینی میکنه
خدا خودت کمکم کن .............یارب ..................... تواین روزا خداجون برامون دعاکن ...........
موضوع مطلب : حضرت عشق بفرماکه دلم خانه توست سرعقل آمده هربنده که دیوانه توست
خدایا براستی ابلیس بنده ای است از بندگانت می بیند مرا ومن نمی بینم اورا وتواورامی بینی واونمی بیند تورا تونیرومندی برهرکارش واونیرو ندارد بر هیچ چیزی از کارتو .. خدایا من کمک می جویم از تو براو پروردگارا براستی من تاب او راندارم ونه توانی برایم براو جز به توپروردگارم خدایا اگر قصدم کرد قصدش کن و اگر دامم نهاد دامش نه.......... و کفایت کن ازمن شراورا ودامش رادر گلویش نه به رحمت توای مهربانترین مهربانان الهی به عزت آن نام که توخوانی وبه حرمت آن صفت که توچنانی دریاب مراکه می توانی................!!! موضوع مطلب : سه شنبه 90/5/11 :: 8:12 عصر :: نویسنده : بهار
یادش به خیر بچه بودیم باکلی دوزو کلک کله گنجشکی میگرفتیم کلی هم ذوق میکردیم یادمه قایمکی زیر لباسم یه تکه نون قایم میکردم یه جایی قایم میشدم ویواشکی میخوردم بعدش وقتی مامانمینارو میدیم کلی اشوه میومدم که تشنه ام ........ عجب روزایی بود هرچی بودم خیلی پاک تر از الانم بودم نمیدونم حالاچه مون شده حال وهوای قدیمارو نداریم اون خنده ها وشیطنت ها رو توبچگی جاگذاشتیم میدونی به این دارم فکرمیکنم خودمون رو خیلی سرگرم مشکلات کردیم . یادمه قدیما ذوق داشتم برا اینکه روزه بگیرم حتی بابام بهم میگفت اگه کله گنجشکی بگیرم بهم جایزه میده بابای مهربونم بااینکه میدونست من هزار دفعه خوردم ولی به روش نمیاورد ومن به نظر خودم کار باحالی میکنم هم جایزه میگرفتم وهم عجیب میخوردم .... اماحالاچی............!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
موضوع مطلب : چهارشنبه 90/5/5 :: 11:51 صبح :: نویسنده : معصومه
به نام دل سوز ترین
تقدیم به معصومه ی خوبم
باکوله باری ازایثاروفداکاری ازدشت بیکران زندگی پایین می آیم وقلم دستانم را به دیگران هدیه میکنم شکوفه های ایمان واستقامتم را صمیمانه برآینده سازان تقدیم می دارم تاحیاتی دوباره به آنها ببخشم وازآب زلال تعلیم وتربیت سیرابشان سازم . درزمانی کوتاه زندگیم خلاصه می شود حال قلمم دردست دیگران است . ازخودیادگاری که باقی گذارده ام یک مشت خاطره است که آنها نیز باگذشت زمان درقلبهای دیگران به خاموشی خواهد گرائید ویادم..............................!!! معلم عزیزم بدان برای همیشه درقلبم مثل گل همیشه بهار باقی می مانی تاابد......... موضوع مطلب : یاددارم درغروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی مادوره گرد دادمی زدکهنه قالی می خرم دست دوم جنس عالی میخرم کاسه وظرف سفالی می خرم گرنداری کوزه خالی می خرم اشک در چشمان باباحلقه زد عاقبت آهی زدوبغضش شکست اول ماه است نان درسفره نیست ای خداشکرت ولی این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت:آقاسفره خالی می خرید؟؟؟؟
موضوع مطلب : |
||